|
بسم الله الرحمن الرحیم
محمدجان!
هنوز به مقام طهارت و خلوص نرسیده ایم که روزگار دست چون تویی را گرفت ما را در حسرت درک حقیقت " لا یمسه الا المطهرون" گذاشت.
پاک شدی که اینچنین آرام و بی صدا تا اوج قله قدس و نور پرکشیدی. رفتنت برایم تفسیر آن آیه بود. که خود آیینه ای شدی برای آیه های شهادت و طهارت
رفتی و به وصال حبیبت رسیدی توییکه در شوق وصل خوبان عالم سر از پا نمی شناختی. توییکه صاف و ساده و صادق و خاکی و بی ریا بودی و ما تورا چون دیگران پنداشتیم. هنوز هم باورم نیست رفتنت پر کشیدنت پرپر شدنت...پذیرفتن حقیقت چقدر تلخ و سنگین است وقتیکه بی خبر رفتی آرام جانم هم با تو رفت، غریبانه رفتی وقتیکه همه خواب بودیم. و هیچکس را برای بدرقه ات مهیا نبود. خرامیدی و رفتی و جاری شدی در گلستان خوبان عالم
حالا دیگر با کسانی همسایه و همنشین شدی که تورا خوب می شناسند. دردهایت را، ناله هایت را، اشک هایت را، شکوه هایت را، ...هیئتیکه می رفتی و آن روز فهمیدم که هم هیئتی هایت سیاه پوش و سر در گریبان آمدند دنبالم تا برای جای خالی اش بلکه برای جای خالی شهدا روضه ای بخوانم و اشکی بریزم از روی حسرت
برادر! با تو عهد می بندم نگذارم نام و یاد و راهت کهنه شود ...تا روز دیدار